اضطراب مرگ
ذهن پویا
وبلاگ شخصی محسن شاکری نسب

اضطراب مرگ

مرگ یکی از نگرانی های اساسی بشر است که به عنوان انگیزه اننده ای قوی تصور شده که در پشت بسیاری از اظهارات و جستجوهای فلسفی سالهای زندگی قرار دارد (لتو و استین، 2009). انسانها با واقعیت مرگ روبرو می شوند، اما برخی از مردم بیش از دیگران درباره مرگ اضطراب دارند. اضطراب مرگ نوعی از اضطراب است که انسانهای زنده آنرا تجربه می کنند، اضطراب مرگ می تواند سلامتی وجودی و مخصوصاً کارکرد سلامت روانی افراد را تحت تاثیر قرار دهد (هالتروف، 2010).

برخی از تعاریف اضطراب مرگ که در منابع مختلف آمده است عبارتند از:

اضطراب مرگ، اصطلاحی است که برای تصور کردن و برداشتی که از آگاهی از مرگ حاصل می شود، بکار می رود (عبدل خالق، 2005).

اضطراب مرگ به طور معمول اضطرابی است که افراد در پیش بینی حالتی که آنها وجود ندارند، تجربه می کنند (تامر و الیسون ، 2008).

اضطراب مرگ به عنوان یک ترس غیر عادی و بزرگ از مرگ است که همراه با احساساتی همچون وحشت از مرگ یا دلهره به هنگام فکر کردن به فرآیند مردن یا چیزهایی که پس از مردن رخ می دهد، تعریف می شود (رایس، 2009).

ریچاردسون، برمن و پیووارسکی (1983 به نقل از ون ، 2010)، اضطراب مرگ را به عنوان احساسی منفی که یک فرد درباره مرگ و مردن تجربه می کند، تعریف می کنند.

کارپنی تو- مایت (2008؛ به نقل از لتو و استین، 2009)، اضطراب مرگ "حالتی است که در آن فرد دلهره، نگرانی و یا ترس مرتبط با مرگ و مردن را تجربه می کند".

راهنمای طبقه بندی نتایج پرستاری اضطراب مرگ را " احساس مبهم و مضطربانه ای از ترس و یا ناراحتی های ایجاد شده توسط ادراکات از یک تهدید واقعی و یا خیالی نسبت به هستی فرد" تعریف می کند (مورهد و همکاران ، 2008).

یالوم (1980، به نقل از لتو و استین، 2009)، اضطراب و ترس در مورد مرگ را مترادف می داند، و اضطراب مرگ را به این صورت تعریف می کند که اضطراب مرگ "ترس از مرگ است که در ناخودآگاه جای دارد، و ترسی است که در اوایل زندگی و قبل از رشد تصور دقیق، شکل گرفته، و ترسی است وحشتناک و نیمه تمام که در خارج از زبان و تصور وجود دارد".

اضطراب مرگ با افزایش آگاهی از بارز بودن مرگ (از طریق یادآوری کنندگان فانی بودن شخص) آغاز می شود. یادآوری کنندگان مرگ، در سه گروه مشخص همپوشانی و دسته بندی می شود. محیط های استرس زا مانند جنگ و یا تجربه غیر قابل پیش بینی شرایط، تشخیص یک بیماری تهدید کننده زندگی یا تجربه حادثه تهدید کننده زندگی، و تجارب مرتبط با مرگ و مردن (لتو و استین، 2009).

بر اساس دیدگاههایی که در بالا ذکر شد اضطراب مرگ سازه ای چند بعدی است که با ترس و اضطرابی که با پیش بینی و آگاهی از واقعیت مرگ و مردن است در انسان روی می دهد و شامل عناصر احساسی، شناختی و انگیزشی است که با توجه به مراحل رشد و رخدادهای فرهنگی اجتماعی زندگی متفاوت است.

ابعاد اضطراب مرگ:

بعد احساسی اضطراب مرگ:

اضطراب مرگ با ترس اساسی که با نابودی هستی یک فرد مرتبط است رابطه نزدیکی دارد (گرینبرگ و همکاران،1994 ) و از سازه های ذهنی اساسی ریشه می گیرد که قدیمی، سخت و برای حیات پذیرفته شده هستند (پانکسپ ، 1998). سیستم های مغزی که اضطراب مرگ را در بر می گیرند شامل، بادامه و سازه های مرتبط که در رشد مفاهیم ضمنی (ناخودآگاه) خاطرات ترسناک، و هیپوکامپوس و نواحی مرتبط با کورتکس که در رشد مفاهیم آشکار (خودآگاه) خاطرات ترسناک است. در انسانها، سازه های حافظه احساسی، یعنی هم حافظه آشکار و هم حافظه ناآشکار، نقش مهمی را در علامت دهی و تنظیم تهدید ادراک شده، دارند (اهمن ،2000). اضطراب مرگ شامل عناصر ترسناک آشکار و یا ضمنی است که میزان آن متغیر است و به گونه ای متفاوت به تجربه واقعی اختصاص می یابد.
اضطراب مرگ احتمالاً پدیده ای انسانی و جهانی است که در حالت زیست شناختی آن، حافظه احساسی است که با سازه های شناختی سطح بالا همراه شده و امکان پیش بینی و انتظار از آینده را می دهد (لنتو و تمپلر ، 1986؛ پانکسپ، 1998؛). بدلیل آنکه آن با احساسات منفی رشد می کند تصویری مانند دیدن جسد می توان اضطراب مرگ را افزایش دهد (لتو و استین، 2009).

بعد شناختی اضطراب مرگ:

در پژوهش های بنیادی، کلی (1955)، مشخص کرد که مرگ با زندگی سازگاری ندارد بنابراین با سازه های شناختی هسته ای سازگار نیست. افراد سازه های شناختی پایداری را به عنوان نتیجه ای از تجربیات زندگی شکل می دهند، و تا زمانی که این سازه ها زنده هستند، با مفهوم مرگ تهدید خواهند شد. اگر مرگ یکپارچه شود یا بخشی از سازه های شناختی فرد باشند، مرگ به صورت تهدید ضعیف ادراک می شود (کلی 1955). سازه های شناختی، که تفاوت های فردی را در نیازها برای نظم و ساختار مشخص می کنند، برای ابهام صبور هستند، و عدم قطعیت را مدیریت می کنند، همچنین ادراک تهدید و درجه اضطراب مرگ را تحت تاثیر قرار می دهند (جاست و همکاران ، 2007).

عناصر مهم شناختی اضطراب مرگ شامل، نگرش ها، توانایی تصور پیش بینی و انتظار از آینده، آگاهی از آشکاربودن مرگ است. شناخت ها شامل باورها درباره مرگ، تصاویر و باورهای مربوط به تجربه مرگ، خود به عنوان مرده یا زیاد زنده نبودن است. در پژوهش های اخیر، اضطراب مرگ به عنوان سازه ای چند بعدی در نظر گرفته شده است (بنتون، کریستوفر و والتر ، 2007؛ سیسیرلی ،2006). همچنین سازه های شناختی، از نگرش ها در باره مرگ ناشی می شود. ابعاد شناختی اضطراب مرگ ممکن است شامل باورها و یا عقاید درباره فرایند مردن، تفکرات درباره وضعیت مردن یا در حال از بین رفتن، تصاویر مهم دیگران، تفکر درباره تفکرات ناشناخته و تفکر آگاهانه درباره مرگ، ایده ها درباره بدن بعد از مرگ، و تفکرات مرگ زود رس در میان افراد مختلف باشد (دپالا و همکاران ،2003). نگرش های مرگ، که به عنوان نتیجه تجربیات زندگی رشد می یابند، ممکن است که طبیعت چند بعدی اضطراب مرگ را نسبت به عواملی مانند معیارهای دموگرافیکی بهتر پیش بینی کنند (نیمیر و همکاران، 2004).

تحقیقات اهمیت باورها یا عوامل شناختی را در درک تهدید های همراه با مرگ را دریافته اند (نیمیر و همکاران، 2004؛ پیرس ، 2007). مانند گذشته، در حال حاضر نیز ترس از مرگ در بین انسانها وجود دارد. طبق تحقیقات، گروه بسیار کوچکی از سالمندان (شاید 10 درصد آنها) می گویند که از مرگ می ترسند اما این درصد در مورد بزرگسالان جوان بیشتر است. در واقع ترس از مرگ بیشتر به خاطر عدم اطلاع از پیامدهای همراه آن یا بعد از آن است مانند: ترس از بیمار شدن، و رنج کشیدن، ترس از تنهایی، کاهش توانایی ها، علیل شدن، و ترس از اینکه کجا باید رفت. از مرگ طوری حرف می زنیم که واقعا چیز وحشتناکی است اما به نظر می رسد که نفس عمل مردن خیلی درد آور نیست (جیمز و اندرسون ، ترجمه گنجی 1386).

اضطراب مرگ "با پیش بینی حالتی که در آن فرد وجود ندارد، ایجاد می شود". این جمله به اهمیت پیش بینی و انتظار از آینده اشاره دارد. این پیش بینی، ادراک از آشکار بودن مرگ را افزایش می دهد. آشکار کننده های مرگ، (یادآوری کنندگان مرگ یا نابودی شخص) اضطراب مرگ را با ادراکات فعال کنندۀ نگرانی و تفکرات مرتبط با مفهوم مرگ را با تغییر باورها درباره خود و با فعال سازی پاسخ های خود تنظیم کننده که شامل مرور زندگی، شناسه های فرهنگی، و خود انتقالی هستند را تحت تاثیر قرار می دهند (تامرو الایسون، 2008).

در واقع این نه خود مرگ بلکه تصویر پیش نگرانه مرگ است که ترس و وحشت بر می انگیزد. اگر بنا بود همین آن بی هیچ دردی بیمیریم مرگ برایمان دهشت آورد نبود (الیاس، ترجمه مهرگان و نجفی، 89، به نقل از صفری، 1390). گاهی اینگونه به نظر می رسد که کسانی که زندگی بسیار پر لذت و مملو از شور و شوقی دارند، می بایست از مرگ احتمالی خویش بسیار هراسان شوند زیرا مرگ به تمام فعالیت های لذت بخش آنها پایان می دهد. از سوی دیگر افراد نا امید که زندگی را نزج آور می یابند، شاید مرگ را به عنوان رهایی از فلاکتهایشان ببینند. در حالی که تجربه نشان می دهد که این چنین نیست، دیده شده است کسانی که زندگی گرم پرهیجانی را داشته اند به آرامی و با شهامت با مرگ روبرو شده اند (راس ، ترجمه: بهرامی، 86، به نقل از صفری، 1390).

در حقیقت در این دیدگاه اضطراب مرگ از اعتقادات و یا باورهای فردی درباره خود ناشی می شود (ریمیر ، 2007)، برای مثال نظریه سازه های شخصی درباره اضطراب مرگ بیان می کند که: تاحدی که مرگ می تواند درک می شود و یا از سازه های اعتقادی فرد بیرون باشند، سطح اضطراب مرگ وی تحت تاثیر قرار خواهد گرفت (رابینسون و وود، 1984)، و اگر چنانچه اضطراب مرگ به عنوان تجربه ای نرمال درک می شود شبیه به اضطراب هایی دیگر خواهد شد، و زمانی اضطراب مرگ ناسازگار می شود که در کارکرد معمول فرد اخلال ایجاد نماید. رویکرد شناختی به برخورد موثر با مرگ تاکید می کند، یعنی مدیریت احساسات درباره مرگ و مردن. برای مثال: اجتناب از فعالیت های مرتبط با مرگ، مانند بیمارستانها، مراسم تدفین، همچنین اجتناب از برنامه ریزی برای آینده می تواند به طور بالقوه نیروی پیچیده و غریزی در زندگی یک فرد بشود. و زمانی که اجتناب از موقعیت ها فرد را ناتوان کند و برای او مهم شود اضطراب مرگ موضوع آسیب روانی می شود (فرر و والکر، 2008، به نقل از هالتروف، 2010).

بعد تجربی اضطراب مرگ:

به طور تجربی، اضطراب مرگ اغلب انکار و سرکوب می شود، و این رفتار انطباقی است زیرا که امکان ترس و ترور را که مانع زنده بودن است، کاهش می دهد (یالوم، 1980، به نقل از لتو و استین، 2009). بنابراین، بطور تجربی اضطراب مرگ معمولاً بخشی از تجربه آگاهانه نیست. دسته ای از مطالعات که درباره آگاهی از مرگ انجام گرفته است اضطراب مرگ بالایی را در بعضی موضوعات ایجاد نمود. علاوه بر این اضطراب مرگ آگاهانه، مخصوصاً زمانی که با عوامل تهدید کننده ارتباط دارد، منجر به دفاع های فعالانه ای مانند حواسپرتی می شودکه باعث آگاهی کمتری از اضطراب مرگ می شود. اضطراب مرگ ناآشکار به مدیریت ضعیفی نیاز دارد و از طریق رفتارهای دیگر مشخص می شود (گرینبرگ، و همکاران، 1994؛ جاست و همکاران،2007).

فرآیند خود تنظیمی یعنی، توانایی تنظیم مرزها و اعمال، که شامل کنترل خود و ظرفیت بازدارندگی دفاعی دربرابر تهدید مرگ و تجربه اضطراب مرگ است. مطالعات نشان داده اند که مدیریت همزمان تفکرات مرگ مکانیسم خود تنظیمی را خسته می کند و در نهایت اضطراب مرگ در طول زمان افزایش می دهد (گایلوت، اشمیکال و بومیستر ،2006). افزایش اعتماد به نفس، همراه با تاثیر مثبت، در جلوگیری از آشکار شدن اضطراب مرگ کمک می کند (پزینسکی و همکاران، 2004). عزت نفس سازه فرهنگیِ مشتق شده ای است که به اعتبار اجتماعی، مورد دفاع بودن در طبیعت، و کارکردهای حمایتی در برابر ترس هسته ای بشر، وابسته است (پزینسکی و همکاران، 2004). عزت نفس بالا با تعلق پذیری فرهنگی همراه است، که در برابر اضطراب مرگ مدافع است (پزینسکی و همکاران،2004).

بعد رشدی اضطراب مرگ:

تجلی اضطراب مرگ با توجه به مراحل رشد و نمو متفاوت است. نظریه پردازان رشد بر مراحل زندگی به عنوان فرآیند سالم وحیاتی تاکید می کنند که با بحرانهای هویت متناسب با سن خاص همراه هستند، این بحرانها زمانی که حل و فصل شوند منجر به قدرت نفس و بلوغ می شوند (اریکسون ، 1959، به نقل از، لتو و استین، 2009). بحران هویت، اضطراب مرگ را در افراد مذکرکه در دانشگاه تحصیل می کنند در مقطع کارشناسی افزایش می دهد، و این نشان دهنده تاثیر مراحل رشد است. بحران هویت با دلهره بالا و عدم قطعیت، و همراه با تحولات مربوط به خود مشخص می شود. اضطراب مرگ در میان دانشجویان در وضعیت تعلیق، بالا است. دانشجویانی که به طور رسمی هویت را تجربه کرده بودند (وضعیت کسب هویت) و کسانی که بحران هویت را تجربه نکرده بودند(وضعیت های بازداری و پخش هویت) سطوح پایین تری از اضطراب مرگ را داشتند (استرلینگ و وان هورن ، 1989، به نقل از لتو و استین، 2009).

پژوهش اریکسون درباره وظایف رشدی گستره زندگی پیش بینی می کند که آگاهی از مرگ در اواسط زندگی بحرانی را ایجاد می کند که بحران تولید در برابر رکود نامگذاری می شود و در سن پیری بحران یکپارچگی خود در برابر ناامیدی نامیده می شود. در طول دوره میانسالی رشد، تولید در برابر رکود، زندگی کاری افراد شروع شده است، و وظیفه مهم زندگی تداوم و انتقال ارزش های فرهنگی به خانواده و جامعه است. در طول مرحله سنی پیری که یکپارچگی خود در برابر ناامیدی است، افراد به زندگی خود نگاه می کنند تا معنایی را پیدا کنند و پیوسته با انسان همراه است. پژوهش درباره اضطراب مرگ، شواهدی را برای تایید نظریه اریکسون فراهم آورده است که اضطراب مرگ با برداشت از رضایت از زندگی معنای زندگی و هدف زندگی در میان افراد میانسال و مسن رابطه منفی دارد (فورتنر، نیمیر ، 1999، به نقل از لتو و استین، 2009).

بعد فرهنگی اجتماعی اضطراب مرگ:

ابعاد تجربی، شناختی، و شاید احساسی اضطراب مرگ توسط فرهنگ شکل می گیرد، از این رو ممکن است در فرهنگ های مختلف متفاوت باشد. مسئولیت اولیه فرهنگ این است که از افراد در برابر آگاهی و ترس از مرگ محافظت کند (بکر، 1973). حفاظت فرهنگی بصورت نمادین در ترکیبی از مفاهیم و عقاید آموخته شده و مشترک است، که بسیاری از آنها از عقاید و آیین های مذهبی سرچشمه می گیرند (شوماخر، باراکلو و وگ ، 1988، به نقل از لتو و استین، 2009). از نظر بکر مردم اضطراب مرگ را به ترس های مدیریت پذیر تبدیل می کنند و علاوه بر آن مردم با استفاده از سنت های روزانه و رفتاریهایی تلاش می کنند مرگ را کنترل و انکار کنند. با وجود این تقریبا اجتناب از مرگ به طور کامل غیر ممکن است. بنابر این این یادآوران مرگ حاضر و غالب هستنند (بکر، 1973).

از نظر دیدگاه جامعه شناختی، بکر می گوید افراد به سیستم های قدرتمندتر و بزرگتری نیاز دارند تا از انکار مرگ حمایت کند. او تاکید می کند که جامعه و موسسات موجود در آن تلاش می کنند تا افراد را در دفاع برابر اضطراب مرگ قدرتمند سازند! رفتارهای سنت گونه اجتماعی جای فراری را برای اضطراب مرگ ارائه می دهد. برای مثال، مذهب سیستمی از فعالیت های ستنی را تدارک می بیند تا این ایده را که مرگ پایان زندگی نیست فراهم کند! و برخی از مذاهب به پیروان خود می گویند که آنها به صورت های گوناگون پس از مرگ خواهند زیست! (بکر، 1973).

کوبلر- راس (2002) اشاره می کنند که فرهنگ ها در روش های خود برای بیان و معنادهی به مرگ، با یکدیگر فرق دارند و برخی از فرهنگ ها با ابعاد متاثر از آگاهی از مرگ برخورد موثرتری دارند. جوامع غربی اغلب برای مخفی کردن بیماری و سالمندان از نظرها سرزنش می شود، در نتیجه اعضای خود را از آگاه شدن از مرگ محافظت می کند. چنین شیوه ای می تواند اضطراب مرگ را افزایش می دهد زیرا مرگ پدیده ای غیر عادی می شود که از نظم طبیعی امور جدا می شود (شوماخر و همکاران، 1988، به نقل از لتو و استین، 2009). انکار مرگ نگرش رایج در آمریکا است، و اضطراب مرگ از طریق یک سیستم دقیق اجتناب می شود، بطوریکه یادآوری کنندگان کمی از پیری، کار افتادگی، بیماری، و مرگ را ارائه می دهد (مارتز و لیونه ، 2003). نشان داده شده است که بافت فرهنگی اجزای شناختی، تجربی، و احتمالاً عاطفی اضطراب مرگ را شکل می دهد. یک مطالعه در ایالات متحده نشان داد که افراد سیاه پوست مسن در مقایسه با افراد سفید پوست، زمانی که عوامل شناختی چندبعدی مورد بررسی قرار گرفتند، نگرانی های متفاوتی درباره مرگ داشتند (دپالو و همکاران، 2003).

در فرهنگهای غیر غربی، عبدالخالق(1991) تفاوت کمی در نمرات اضطراب مرگ دانشجویان مصری در مقایسه با فرهنگ های دیگر که از مقیاس اضطراب مرگ استفاده کرده بودند یافت. شوماخر، وارن و مارنات ، (1991، به نقل از لتو و استین، 2009) اضطراب بالاتری را در میان مردان ژاپنی در مقایسه با مردان استرالیایی یافتند، که نشان دهنده حالت دفاعی ضعیف تر مردان ژاپنی نسبت به مرگ است. همچنین زنان ممکن است تجربیات فرهنگی اجتماعی و شرایط فرهنگی متفاوتی ازمردان داشته باشند. به عنوان مثال، مطالعات نشان داده اند در تحقیقات میان فرهنگی و جمعیت نوجوان، جنسیت مونث با اضطراب مرگ بالارابطه دارد. در یک نمونه بزرگ از افراد مسن 61 تا 80 ساله، زنان سالمند به میزان قابل توجهی اضطراب مرگ بالاتری نسبت به مردان نشان دادند (هیچ سان، هوسلی، و بویل ، 1988، به نقل از لتو و استین، 2009). منبع :دکتر بهرامعلی قنبری هاشم آبادی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 8:0 :: توسط : محسن شاکری نسب

درباره وبلاگ
محسن شاکری نسب# مشاور# رواندرمانگر# نوروتراپیست# مدرس دانشگاه# عضو سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور# عضو انجمن روانشناسان ایران# مدرس کارگاههای توانمند سازی روانی اجتماعی# درمانگر اعتیاد# گروه درمانگر# انتخاب رشته کنکور# برنامه ریزی تحصیلی# بجنورد# خراسان شمالی
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وبلاگ شخصی محسن شاکری نسبو آدرس mohsenshakerinasab.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 96
بازدید کل : 7225
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1